رابطه یک طرفه با خودشیفته
رابطه یک طرفه با خودشیفته
از سنین جوانی، باورها و عقاید خاصی در مورد عشق و روابط به ما آموزش داده شده که همیشه درست نیستن. عباراتی مثل عشق میتونه همه چیز رو تسخیر کنه، عشق بی قید و شرطه و عشق استقامته، وقتی بزرگ میشیم و خودمونو توی روابط سمی یا توهین آمیز میبینیم، همین عشق و پایبندی به عشق خیلی خطرناک میشه. میتونه به ضررمون تموم بشه. این دقیقا همون مشکلیه که یکی از دوستام باهاش مواجهه. دوستم سارا عاشق یه کسی شده که حاضر نیست دنیا رو از دید سارا هم ببینه همیشه از بالا بهش نگاه میکنه و حس خودخواهی و خود شیفتگی توش موج میزنه، بنده خدا وقتی با من درد دل میکنه همش میگه اگه به اندازه کافی تلاش کنم میتونم با این فردی که میگه خودشیفتهس رابطه برقرار کنم و تا ابد باهاش بمونم؟
منم میگم، خب… حتما. اگه به اندازه کافی تلاش کنی، میتونی تقریباً هر چیزی را تا حدودی به نتیجه برسونی. ولی فکر میکنی رابطه یک طرفه با خودشیفته از دور چجور به نظر میرسه وقتی فقط یک نفر در تلاشه تا یه رابطه رو پایدار نگه داره و دیگری هیچ کاری نمیکنه هیچ، بلکه حس میکنه همه باید در برابرش سر تعظیم فرود بیارن؟
این رابطه یه رابطه کاملاً یک طرفه به نظر میرسه و مسلما دلایل زیادی وجود داره که باعث یکطرفه بودن رابطه میشه. من کلینیک بوجیکا رو برای این دوستم پیشنهاد دادم تا بتونه یه اطلاعاتی در رابطه با این افراد و اینکه در مقابلشون چطور باید عمل بشه بدست بیاره. امیدوارم بتونه بهترین تصمیم رو درباره زندگیش بگیره.
خودشیفته کسیه که با یه آشغال بیرون بردن فکر میکنه که کل خونه رو اون تمیز کرده. آیا تا به حال این احساس رو داشتین که شریک زندگیتون فکر میکنه که به طور کلی از شما برتره، یا حق بیشتری نسبت به شما داره؟ آیا فرد مقابل شما در پی یافتن راههای مختلف برای بیارزش کردن شما یا نادیده گرفتن شما هست؟ آیا سعی میکنه شما رو کنترل کنه؟ اگر اینطوریه شما توی یک رابطه یک طرفه با خودشیفته هستین با ما تا انتهای مقاله همراه باشین تا با کسب اطلاعاتی بدونین در مقابل آدمای خود شیفته چطور باید برخورد کنین.
خودشیفتگی یک اختلال طیفی در نظر گرفته میشه، به این معنی که درجاتی از تجلی ویژگیها وجود دارد، بنابراین یک فرد میتونه دارای دو ویژگی خودشیفتگی باشد، یا تعداد زیادی از این ویژگیها رو داشته باشه و طبق تعریف DSMIV دارای یک اختلال شخصیت خودشیفتگی کامل باشد.
ویژگیهای خودشیفتگی چیست؟
تحقیقات نشون داده که تقریباً 75 درصد از افراد دارای صفات خودشیفتگی مرد و 25 درصد زن هستند و از ویژگی های زیر برخوردارن:
1- یک فرد خودشیفته احساس اغراق آمیز یا بزرگی از اهمیت خودش توی زندگی و بین افراد داره و معمولا این حسش از سوی سایر افراد پشتیبانی نمیشه. اون معتقده که اولویتها، علایق، عقاید و باورهاش بهتر یا مهمتر از عقاید و باورهای دیگرانه و در نتیجه احساس میکنه که حق تسلط و کنترل بر اطرافیانش رو داره. این فرد حتی میتونه در انظار عمومی نسبت به این دیدگاهها خیلی متواضع به نظر برسه، اما معمولاً توی خونه این دیدگاههای فرد خود شیفته مشهود هست و به همین دلیل زندگی با این افراد سخته و در واقع فرد توی یه رابطه یک طرفه با خودشیفته هست.
2- افراد خودشیفته معمولا در دنیایی خیالی که خودشون با خیالات کسب موفقیت خارق العاده، قدرت، زیبایی یا عشق ساختن زندگی میکنن.
3- همیشه توی رابطه یک طرفه با خودشیفته ، فرد خودخواه اعتقاد داره که خاص و منحصر به فرد هست و فقط توسط افراد خاص قابل درکه چون خودش رو در همه خصوصیات و ویژگیهاش خاصتر و سرتر از دیگران میبینه، فرقی نمیکنه این حس حسِ موفقتر، بخشندهتر، اخلاقیتر، رنج کشیدهتر، بصیرتتر و غیره باشه.
4- این افراد نیاز شدید به تحسین شدن دارن. هنگام مکالمه، فرد خودشیفته نمیتونه با دقت گوش بده و مدام مکالمات افراد رو قطع میکنه. اغلب شرکای یک خودشیفته به یک چیز مشترک با شریک خودشیفته خودشون که هر دو اون رو دوست دارن اشاره میکنن.
5- احساس حق طلبی افراطی دارن، یعنی احساس میکنن که قوانین، مقررات و استانداردهای عادی در مورد اونت صدق نمیکنه و اکثرا خودشون رو بالاتر از این نوع چیزهای معمولی میدونن.
6- تمایل به استثمار دیگران دارن بدون اینکه احساس گناه و پشیمانی بکنن. این افراد ممکنه موقعیتها رو طوری دستکاری کنن که نهایتا دیگران تمام کارها را انجام میدن ولی این فرد خودشیفته س که این وسط افتخار اون کار رو کسب میکنه. توی رابطه یک طرف با خودشیفته همیشه فرد خودخواه قول یه چیزهایی رو میده ولی هیچوقت به اونها عمل نمیکنه.
7- افراد خودشیفته هیچ حس همدلی معنادار برای دیگران ندارن. این تقریباً یک صفت جهانی برای همه خودشیفتههاست. فرد خودشیفته چنان درگیر زندگی فانتزی باشکوه خودشه که به هیچ وجه به دیگران توجه نمیکنه. در مرحله محاکمه، اون از یه “همدلی ساختگی” استفاده میکنه، اما خارج از محاکمه، فردی که با خودشیفته زندگی میکنه یا باهاش رابطه داره احساس میکنه حمایت نمیشه و درک نمیشه به همین دلیل می گن زندگی با یه فرد خودشیفته گیر کردن توی یه رابطه یک طرفه با خودشیفته هست.
8- تمایل به حسادت دارن و یا تصور میکنن دیگران به اینا حسادت میکنن. اگر اطرافیان اینگونه افراد ثروت، سواد و … بیشتر از او داشته باشن، حسادت میکنن و معمولاً حس حسادتشون رو به صورت تحقیر، اهانت و یا نادیده گرفتن فرد نشون میدن.
9- یک نگرش متکبرانه دارن. این افراد اغلب نسبت به هر کسی که احساس بکنن مطابق با استانداردهای بالای اونا رفتار نمیکنه، با یک نگاه قضاوت کننده و تحقیرآمیز میبیننشون و دائماً برای تقویت عزت نفس خودشون بقیه ادما رو خوار و خفیف میکنن.
هرچه بیشتر این ویژگیها رو توی شریک زندگیتون و یا خودتون دیدین، بهتره بدونین که اونها و یا شما از یه طیف اختلال شخصیت خودشیفته رنج میبرین و متاسفانه از یک رابطه یک طرف با خودشیفته برخوردارین و زندگی و یا حفظ یه رابطه سالم براتون سخت میشه.
احساسات یک فرد در رابطه یک طرفه با خود شیفته:
معمولا فردی که در یه رابطه یک طرفه با خودشیفته هست احساسات زیر رو تجربه میکنه:
- وقتی پارتنر یه فرد خودشیفته شریکش رو با اون فردی که در اوایل آشنایی میشناختش مقایسه میکنه حس یاس و ناامیدی بهش دست میده.
- توی یه رابطه یک طرفه با خودشیفته به دلیل دروغها و نیمه حقیقتهایی که طرف میگه شما گنگ و گیج میشید از رفتارهاش.
- به دلیل روشهای بیشماری که فرد خودشیفته برای تحقیر، انتقاد یا سرزنش شما استفاده میکنه، شوکه میشید.
- این رابطه بیارزش به نظر میرسه چون هرگز احساس نمیکنین که طرف واقعاً اونجاست و نمیتونین صمیمیت واقعیتونو با اون به اشتراک بگذارین.
- رابطه با یک خودشیفته به این دلیل یه طرفه س که طرف همیشه سعی داره حتی اون شادیهای کوچیکی که برای خودتون ایجاد میکنید هم سرکوب کنه.
- یه حس دیگهی رابطه یک طرفه با خودشیفته اینه که اعتمادتون رو حتی به خودتون از دست میدین، چون شخصیت طرفتون طوریه که نمیدونید به چی اعتماد کنین. دوست دارین یک رابطه شاد و واقعی داشته باشین ولی با وجود اینکه تلاش میکنید نمیتونین بهش برسین.
- رابطه یک طرفه با خودشیفته از این بابته که فرد خودخواه نمیتونه منطقی رفتار کنه، به نظرات طرف مقابلش احترام بزاره یا رفتارهاش در جهت برد- برد باشه، بلکه همیشه میخواد خودش برنده باشه و این برای شریک یک فرد خودشیفته واقعا ناامید کننده هست.
- شما به عنوان پارتنر یک فرد خودشیفته از رفتارهای متناقض همسرتون و اینکه یه دقیقه اینقدر شیرین و خوبه و لحظه بعد آنقدر بد و بیرحم دچار گیجی و سردرگمی میشید.
- وقتی متوجه میشید که طرف شما واقعاً به شما یا احساس شما اهمیتی نمیده، حس ناامیدی بهتون دست میده.
اگر حس میکنین توی یه رابطه یک طرفه با خودشیفته گیر کردین، بسته به شدت خودشیفتگی طرف مقابلتون، شما میتونین به کمک مشاوره ی یه روانشناسی که ویژگیهای خودشیفتگی رو به طور کامل میدونه با تعیین حد و مرزهای قاطع رابطهتون رو با این فرد ادامه بدید یا در صورت شدید بود میزان خودشیفتگی از هم جدا بشین.
در مقابل یک فرد خودشیفته چه اقداماتی باید انجام داد؟
شما باید مرزهای مشخصی را تعیین کنید
اگر توی هر نوع رابطهای با یک خودشیفته، چه عاشقانه، خانوادگی یا کاری باشین ابتدا باید بفهمیند که کدوم یک از رفتارای طرف مقابلتون رو دوست ندارین تا براش حد و مرز تعیین کنین. سعی کنین نه گفتن رو یاد بگیرید چون وقتی با یک خودشیفته واقعی سر و کار دارید، این کلمه جادو میکنه، چون بر خلاف «لطفا» یا «متشکرم»، نه گفتن به این معنیه که اجازه نمیدین [این خودشیفته] شما رو کنترل کنه یا شما رو برای انجام کارهایی که میخواد در اختیار بگیره.
حتما میدونین که روابط سالم مبتنی بر احترام و مراقبت متقابله اما توی یک رابطه یک طرفه با خودشیفته فرد خودخواه قادر به انجام عمل متقابل واقعی در روابط خودش نیست. فقط این نیست که آنها مایل نیستن؛ آنها واقعا نمیتونن چون شما را نمیبینن، صداتون رو نمیشنون، این افراد شما رو به عنوان فردی که خارج از نیازهای خودشون وجود داره، نمیشناسن. به همین دلیل، خودشیفتهها به طور مرتب مرزهای دیگران را زیر پا میگذارن. علاوه بر این، آنها این کار را با احساس حق مطلق انجام میدن.
خودشیفتهها به خودشون اجازه میدن تا همه اعمال و افکار شما را کنترل کنن، ایدههاتون رو بدزدن، و نظرات و توصیههای ناخواستهای به شما بدن. حتی ممکنه به شما بگن که چه فکر و چه احساسی داشته باشین. مهمه که این تخلف از حد و حدود رو دقیقاً بشناسید، پس میتونین مرزهای سالمتری رو در جایی که نیازهای شما رعایت میشه ایجاد کنین.
یک رویکرد ملایم را در نظر بگیرید.
اگر حفظ رابطه خودتون با فرد خودشیفته براتون مهمه، باید به نرمی قدم بردارین. با اشاره به رفتار آسیبزا یا ناکارآمد اونا، به تصویر کمال از خودشون آسیب میرسونین. سعی کنید پیامتون رو با آرامش، محترمانه و تا حد امکان با ملایمت برسونید. به جای تمرکز روی انگیزهها و نیات اونها، روی احساسی که رفتار فرد خود شیفته در شما ایجاد میکنه تمرکز کنین. اگر آنها با عصبانیت و حالت تدافعی پاسخ دادن، سعی کنین آرام بمونین. در صورت لزوم از اونجا دور بشین و بعداً دوباره اقدام کنین.
ارزش های وجودی خودتان را تقویت کنید
در یک رابطه یک طرفه با خودشیفته بایستی چنان ارزشهای وجودیتان را تقویت کنید که فرد خودشیفته گمان نکنه شما زیردست او هستین و هر کاری بگه باید بکنین. سعی کنید اونچه رو که باید به فرد خودشیفته بگین هر چند اون وانمود میکنه که صداتونو نشنیده ولی در واقع اون به حرفای شما گوش میده. حتی اگر این امکان را داشتین و اگر با طرح این موضوع به خطر نمیفتین به او پیشنهاد کنید که « یک درمانگر میتونه به آنها در هر کاری که میخواهند برای آسانتر کردن زندگیشان کار کنند، کمک کند»، ولی اگر کوچکترین احتمالی وجود داره که خودشیفتهای که باهاش سر و کار دارین با شنیدن چیزی که دوست نداره بشنوه عصبانی و حتی خشن میشه، بهتره در حالی که مخفیانه برای فرار خودتون برنامهریزی میکنین ساکت بمونین.
بدانید چه زمانی مورد سوء استفاده قرار می گیرید
هرگز فراموش نکنین که توی یک رابطه یک طرفه با خودشیفته اول باید از خودتون مراقبت کنین چون خودشیفته غیر همدل هرگز منافع شما را بر منافع خودش ترجیح نمیده، پس تنها کسی که واقعاً از شما حمایت میکنه خودتون هستین. و گاهی بهترین کاری که میتونین برای خودتون انجام بدین این است که از این ادم دور باشین. برونشتاین میگه، “اگر یک خودشیفته شما را تهدید، دستکاری، کنترل یا منزوی می کند، به نفع شماست که رابطه را ترک کنید یا به دوستی پایان دهید.”
البته مسلم هست که صحبت کردن از یه رابطه آزاردهنده آسونتره تا اینکه توی بطن ماجرا باشی، اما همانطور که برونشتاین میگه گاهی اوقات زمانی که افراد تحت کنترل یا سلطه یک خودشیفته قرار میگیرن، نا خود آگاه نمیتونن وقوع سوء استفاده را ببینن چون رفتارهای طرف براشون “عادی” میشه. به گفته ایشون«آزار و اذیت شدن طبیعی نیست، و هیچکس سزاوار رفتاری نیست که خودشیفتهها با مردم میکننن». اگر توی یه رابطه یک طرفه با خودشیفته گیر کردین و احساس ناتوانی، یا اضطراب میکنین بهتره از یک درمانگر کمک بگیرین.
افراد خودشیفته میتونن بسیار جذاب باشند، جذب این جذابیت ظاهری و ساختگیشون نشید.
این افراد در ایجاد تصویری خارقالعاده و چاپلوس که ما را به خودشون جذب میکنن خیلی خوب عمل میکنن. ما جذب اعتماد به نفس ظاهری و رویاهای بلند اونا میشیم و هر چه عزت نفس خودمون متزلزلتر باشه، جذابیت طرف مقابل بیشتر فریبنده میشه . اسیر شدن در دام اونا آسونه و فکر میکنیم که اونا آرزوی ما را برای احساس مهمتر و زندهتر بودن برآورده میکنن. اما این فقط یک فانتزی است و در عین حال هزینهبر است.
نیازهای شما برآورده نمیشه یا حتی شناخته نمیشه
مهمه که به یاد داشته باشین که افراد خودشیفته به دنبال شریک زندگی نیستند. اونا به دنبال تحسین کنندگان مطیع هستن. در رابطه یک طرفه با خودشیفته تنها ارزش شما برای خودشیفته اینه که یکی هست که به اونا بگه که چقدر عالی هستن تا نفس سیری ناپذیر خودشون رو تقویت کنن وگرنه خواستهها و احساسات شما در نظر این جور آدما به حساب نمیاد.
به نحوه رفتار خودشیفته با دیگران نگاه کنید.
اگر خودشیفته دروغ بگه، ظاهرسازی کنه، به دیگران صدمه بزند و به دیگران بیاحترامی کنه، در نهایت با شما هم همون رفتار روخواهد داشت. پس گرفتار این فانتزی نشید که متفاوت هستید و در امان خواهید بود.
عینک های رز رنگتون رو بردارید.
مهمه که فرد خودشیفته رو توی زندگی خودتون آنطور که واقعاً هستن ببینید، نه آن چیزی که میخواهید باشن. از بهانه تراشی برای رفتار بد یا به حداقل رساندن آسیبی که به شما وارد میکنه دست بردارید. انکار باعث از بین رفتن آن نمیشه. واقعیت اینه که افراد خودشیفته در برابر تغییر بسیار مقاوم هستند، بنابراین سوال واقعی که باید از خودتون بپرسین اینه که آیا میتونین تا ابد اینطور زندگی کنین؟
در نهایت اینکه روی رویاهای خودتون تمرکز کنین به جای اینکه خودتون رو توی توهمات یه خودشیفته گم کنین، روی چیزهایی که برای خودتون میخواهید تمرکز کنین. چه چیزی را میخواید در زندگی خود تغییر دهید؟ چه موهبتهایی در وجودتون وجود داره که دوست دارین توسعه بدین؟ برای ایجاد واقعیتی رضایت بخشتر، باید از چه خیالاتی دست بردارین؟
خوشبختانه سارا هم به واسطه ارتباطی که با روان درمانگرهای کلینیک بوجیکا پیدا کرده سعی داره زندگیش رو از این که صرفا تحت سلطه همسرش باشه دربیاره، شما هم اگر فکر میکنین توی یه رابطه یک طرفه با خودشیفته هستین بهتره تا در این زندگی اسیر نشدین فکری به حال رابطهتون بکنین.
دیدگاهتان را بنویسید